4ـ لفظ <<خدا>>؛ در زبان فارسى گرچه گفته شده كه مخفّف <<خود آ>>؛ و تقریباً مرادف با <<واجب الوجود>>؛ است ولى با توجه به مشابهات آن، مانند: <<خداوند>>؛ و <<كد خدا>>؛ مى توان گفت معناى لغوى آن شبیه به معناى <<صاحب>>؛ و <<مالك>>؛ است و معنایى كه در عرف از آن فهمیده مى شود نظیر معناى خالق و آفریدگار مى باشد.
امّا در قرآن كریم، شایع ترین تعبیرات در مورد خداى متعال <<اله>>؛ و <<ربّ>>؛ است و حتّى در شعار توحید (لا اله الاّ اللّه) از كلمه <<اله>>؛ استفاده شده، و از این رو مناسب است توضیحى درباره این دو كلمه داده شود:
<<اله>>؛ بر وزن <<فعال>>، به معناى <<مفعول>>، مانند: <<كتاب>>؛ به معناى <<مكتوب>>؛ است و معناى لغوى آن <<معبود>>؛ مى باشد ولى مى توان گفت در <<اله>>، مانند: بسیارى از مشتّقات، معناى شأنیت و شایستگى، لحاظ شده و از این رو مى توان آن را به <<پرستیدنى>>؛ یا <<شایسته پرستش>>؛ ترجمه كرد، و بنابر این، نیازى نیست كه در جمله <<لا اله الاّ اللّه>>؛ صفت یا متعلّقى تقدیر گرفته شود.


4ـ لفظ <<خدا>>؛ در زبان فارسى گرچه گفته شده كه مخفّف <<خود آ>>؛ و تقریباً مرادف با <<واجب الوجود>>؛ است ولى با توجه به مشابهات آن، مانند: <<خداوند>>؛ و <<كد خدا>>؛ مى توان گفت معناى لغوى آن شبیه به معناى <<صاحب>>؛ و <<مالك>>؛ است و معنایى كه در عرف از آن فهمیده مى شود نظیر معناى خالق و آفریدگار مى باشد.
امّا در قرآن كریم، شایع ترین تعبیرات در مورد خداى متعال <<اله>>؛ و <<ربّ>>؛ است و حتّى در شعار توحید (لا اله الاّ اللّه) از كلمه <<اله>>؛ استفاده شده، و از این رو مناسب است توضیحى درباره این دو كلمه داده شود:
<<اله>>؛ بر وزن <<فعال>>، به معناى <<مفعول>>، مانند: <<كتاب>>؛ به معناى <<مكتوب>>؛ است و معناى لغوى آن <<معبود>>؛ مى باشد ولى مى توان گفت در <<اله>>، مانند: بسیارى از مشتّقات، معناى شأنیت و شایستگى، لحاظ شده و از این رو مى توان آن را به <<پرستیدنى>>؛ یا <<شایسته پرستش>>؛ ترجمه كرد، و بنابر این، نیازى نیست كه در جمله <<لا اله الاّ اللّه>>؛ صفت یا متعلّقى تقدیر گرفته شود.
توضیح آن كه اگر <<اله>>؛ به معناى <<پرستش شده>>؛ باشد معناى كلمه توحید این مى شود كه كسى جز <<اللّه>>؛ پرستش شده نیست، در صورتى كه اشخاص و اشیاء زیادى در جهان مورد پرستش قرار گرفته اند، و از این رو صفت یا متعلّقش را در تقدیر گرفته اند و چنین معنى كرده اند كه كسى جز اللّه <<بحقّ>>؛ مورد پرستش واقع نشده و نخواهد شد. ولى اگر معناى <<اله>>، <<شایسته پرستش>>؛ باشد و به اصطلاح معناى شأنیت در آن، لحاظ شده باشد دیگر نیازى به آن تقدیر نیست.
در این جا ممكن است سؤال دیگرى مطرح شود كه اگر <<اله>>؛ به معناى <<شایسته پرستش>>؛ است پس چگونه در خود قرآن، جمع بسته شده و بر معبودهاى باطل نیز اطلاق گردیده است چنانكه در مورد گوساله سامرى، تعبیر <<الهك>>؛ و در مورد معبودهاى فرعون تعبیر <<الهتك>>؛ به كار رفته است؟
پاسخ این سؤال این است كه این گونه اطلاقات، بر حسب اعتقاد مخاطبین یا از زبان مشركین مى باشد و در واقع معناى آنها این است: كسى یا چیزى كه به گمان گوینده یا شنونده <<شایسته پرستش>>؛ است، پس حتّى در این موارد هم مى توان گفت كه معناى شأنیت، لحاظ شده ولى به حسب اعتقاد گوینده یا شنونده نه به حسب واقع.
و امّا <<ربّ>>؛ كه در فارسى به <<پروردگار>>؛ ترجمه مى شود در اصل، معنایى شبیه <<صاحب اختیار>>؛ دارد چنانكه از موارد استعمال آن مانند <<ربّ الایل>>؛ و <<ربّة الدار>>؛ به دست مى آید. و هر چند ممكن است به حسب <<اشتقاق كبیر>>؛ با مادّه <<ربّى>>؛ مناسبت داشته باشد ولى معناى آن عین معناى <<مربّى>>؛ نیست و از این رو ترجمه آن به <<پروردگار>>؛ ترجمه دقیقى نمى باشد، و اطلاق آن در مورد خداى متعال به این لحاظ است كه صاحب اختیار مخلوقات خود مى باشد و براى تصرّف و تدبیر امور آنها نیازى به اذن و اجازه تكوینى و تشریعى كسى ندارد. پس اعتقاد به ربوبیّت كسى به این معنى است كه او مى تواند استقلالاً وبدون احتیاج به اذن دیگرى در كارى از كارهاى مربوب خود تصرف نماید و اعتقاد به توحید ربوبى یعنى اعتقاد به این كه تنها خداى متعال است كه مى تواند استقلالاً و بدون نیاز به هیچ گونه اجازه اى در تمام كارهاى مخلوقات خود تصرّف نماید و آنها را تدبیر و اداره كند.
با دقّت در معناى <<اله>>؛ و <<ربّ>>؛ روشن مى شود كه الوهیت مستم ربوبیت است، زیرا عبادت و بندگى نسبت به كسى انجام مى گیرد كه وى به حسب اعتقاد پرستش گر، نوعى ربوبیّت و مالكیّت و صاحب اختیارى داشته باشد و بتواند استقلالاً در مربوب خود تصرّف نماید و به او سود و زیانى برساند.


1. ر.ك: اصول كافى، ج 1، باب انه لا یعرف الا به.

2. مانند سخنى كه از امام باقر(ع) نقل شده: كُلُّ ما مَیَّزْ تُمُوهُ بَاوْهامِكُمْ فی اَدَقِّ مَعْانِیه مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُكُمْ مَرْدُودٌ اِلَیْكُمْ>>؛ محجّة البیضاء، ج 1، ص 219، ط مكتبة الصدوق و سخنى كه از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: وَ مَنْ زَعَمْ اَنَّهُ یَعْبُدُ بِالِّصفَة لا بِالادْراكِ فَقَدْ أَحالَ عَلَى غائِب. انّ معرفة عین الشاهد قبل صفته و معرفة صفة الغائب قبل عینه>>؛ تحف العقول ـ كلامه(ع) فى وصف المحبّة لاهل البیت(ع).

3. GOD هنگامى كه به عنوان <<اسم خاص>>؛ به كار مى رود حرف اوّلش بزرگ (G) و هنگامى كه به عنوان اسم عام به كار مى رود كوچك (g) نوشته مى شود.

درسهایی از سیره فاطمی

درس 4: اعجاز قرآن

امام باقر علیه‏ السلام از نگاه دانشمندان اهل سنّت

چگونه با روش علمی می توان حیات طولانی امام زمان (عج ) را اثبات کرد

اربعین سیدالشهداء

سلسله درس‏هایى از: اخلاق و عرفان اسلامى (1)

پاسخ به سوالات زنانه درباره اندام تناسلی و واژن

معناى ,مورد ,توان ,اعتقاد ,لحاظ ,ترجمه ,خداى متعال ,معناى لغوى ,تقدیر گرفته ,معناى شأنیت ,مورد خداى ,متعلّقى تقدیر گرفته ,مشتّقات، معناى شأنیت
مشخصات
آخرین جستجو ها